قبل از هر چیز میبایست در مورد دو کسر m³/m² و m²/m توضیحاتی ارایه نمود . همانطور که میدانیم منظور از m متر ، m² متر مربع و m³ متر مکعب است . حاصل عمل m³/m² و m²/m بینهایت است برای اینکه در یک متر مربع میتوان بینهایت خط به طول یک متر در نظر گرفت و همچنین در یک متر مکعب میتوان بینهایت صفحه یک متر مربعی در نظر گرفت . در واقع این کسرها بیشتر از اینکه مفهوم جبری داشته باشند و بتوان آنها را از حالت کسری خارج نمود ، مفهوم هندسی دارند و به بینهایت میل میکنند . از اینرو ما به این نتیجه کلی میرسیم که اگر اجسام سنگینی همچون هسته فرضی کهکشانها و یا ستارگان نوترونی با سرعت زاویهای بالایی دوران داشته باشند ، میدان گرانشی آنها از حجم و سطح کروی به صفحه مسطح و خطوط دایره وار تغییر یافته ( یعنی دوران میادین گرانشی ) و شدت میدان گرانشی شکل گرفته بر روی دیسک تشکیل شده ، فوقالعاده افزایش مییابد و از دیدگاه کلاسیک اجرام پیرامون این اجرام میبایست با سرعت بیشتری به چرخند تا به طرف مرکز گرانش جذب و سقوط نکنند . از اینرو قوانین گرانش نیوتنی و حتی انحنای فضا - زمان نسبیت ، مفهوم و اعتبار فعلی خود را از دست میدهند و نمیتوانند این پدیده را توجیه کنند و اعمال ماده تاریک برای توجیه این گرانش بیش از انتظار از دیدگاه فیزیک کلاسیک و نسبیت عام ، بی مورد و غیر ضروری است و هیچ نیازی نیست که برای پایدار ماندن و حفاظت از این قوانین ، جرم بسیار زیاد آن هم از نوع مجهول اعمال کنیم . شاید با اعمال تغییراتی در این قوانین مشکل ما حل شود .
در نمودار حجمی فوق ، کره سبز رنگ میدان گرانش کهکشان راه شیری بدون دوران هسته را نشان میدهد . استوانه آبی رنگ ( دیسک ) منطقه و حجمی است که تقریبا تمامی این میدان گرانش به علت دوران هسته در آن تراکم پیدا نموده است و با توجه به شدت میدان اندازه گیری شده بر روی مناطقی از این دیسک ، طبق معادلات مکانیک کلاسیک و نسبیت عام ، کره قرمز رنگ برای اندازه گرانش کهکشان راه شیری پیشنهاد شده است ، که مقدار گرانش آن 10 برابر جرم رویت شده در کهکشان است ، یعنی 90 درصد خطا در محاسبات روز دنیای فیزیک ما انسانها . در واقع میتوانیم به این نتیجه کلی برسیم که اگر سرعت خطی اجرام موجود در هسته کهکشان حول مرکز ، به یک سوم سرعت نور برسد ، شدت میدان گرانش در روی دیسک ایجاد شده 10 برابر خواهد شد ، پدیدهای است که مشاهده میشود و پیدا کردن رابطه ریاضی آن در آینده امکان پذیر خواهد بود . و فعلا چنین به نظر میرسد که چون محیط دایره از رابطه زیر بدست میآید :
d=2πr
نیروی جاذبه در هنگام دوران میادین گرانشی با عکس فاصله مابین دو جسم متناسب باشد یعنی :
F≈1/r
این تناسب به این معنی است که اگر شعاع یک دایره را دو برابر کنیم ، محیط آن دو برابر خواهد شد . پس اگر فاصله ما از یک مرکز گرانش دوار با سرعت زاویه ای بالا دو برابر شود نیروی گرانشی مابین ما و آن به نصف حالت قبل کاهش پیدا خواهد کرد نه یک چهارم . که معادله گرانش نیوتن به معادله زیر تبدیل خواهد شد .
F=Gm1m2/R
که در آن m1 و m2 به ترتیب جرم دو جسم ، R فاصله مرکز دو جسم و G ثابت جهانی گرانش است . که مسلما در این حالت نیروی جاذبه هسته کهکشان نسبت به ستارگان افزایش پیدا کرده و ستارگان میبایست با سرعت زیادی به دور هسته چرخیده تا نیروی گریز از مرکز بیشتری داشته باشند تا بتوانند پیرامون هسته کهکشان تعادل و پایداری داشته باشند . و اینک با برابری نیروی جاذبه و نیروی جانب مرکز خواهیم داشت :
و این پدیده شگفت انگیز واقعا مشاهده شده و به عنوان یک اصل پذیرفته شده است ، یعنی سرعت چرخش ستارگان درون کهکشانها با افزایش جرم و حجم کهکشان افزایش داشته و رابطه مستقیم دارد ، همچنین سرعت چرخش در بعضی از مکانهای کهکشان مقداری ثابت میشود . پس با رابطه بالا به راحتی میتوان جرم هسته کهکشانها را با توجه به سرعت چرخش ستارگان برآورد و محاسبه کرد که مسلما با جرم قابل رویت توافق و توازن خواهد داشت . البته این سرعت مربوط به سرعت چرخش ستارگانی است که دور از انتظار بوده و با قوانین گرانش فعلی غیر قابل توجیه و ناسازگار است .
و نکته مهم اینجاست که با افزایش مقدار R ، حاصل کسر 4R/3 و عبارت 2R نیز افزایش پیدا میکند . یعنی نمودار زیر :
ولی این افزایش مقدار R تا اندازهای میتواند ادامه داشته باشد و بعد از مسافتی وارونگی میدان گرانشی روی داده و شتاب گرانشی ، تبدیل به شتاب گرانشی منفی میشود . یعنی همان چیزی که باعث انبساط شتابدار کیهان میشود و از اینرو جهت توجیه انبساط عالم نیازی به نظریه انفجار بزرگ نداریم . هر جسم سنگین دوار در فاصلهای از خود این میدان ضد گرانش را پدیدار و تولید میکند که اگر اینچنین نبود کیهان خیلی وقت پیش در هم فرو رفته و منهدم میشد . این همان چیزی است که انرژی تاریک نام گرفته است و تا به امروز از ماهیت آن بی اطلاع بودهایم . لازم به توضیح است که از زمان نیوتن برخی از فیزیکدانان اعتقاد داشتند که در مقابل گرانش که یک نیروی جاذبه است و میبایست موجب فرو ریزش جهان شود ، یک نیروی دافعه وجود دارد که مانع درهم ریختن جهان میشود و جهان پایدار باقی میماند . در هر صورت نه مخالفین جهان پایدار برای ادعای خود دلیل داشتند و نه طرفداران آن میتوانستند آنرا اثبات کنند . این نیروی دافعهای گرانشی ، برون کهکشانی میباشد و مربوط به داخل کهکشان نمیشود . خود نیوتن در اواخر زندگی خود متوجه نقص قانون گرانش خود شده بود ، برای اینکه برد این نیروی گرانش در این قانون بینهایت بوده و تجمیع این نیروها در نهایت برای کیهان مشکل ساز خواهد شد .
ما باید به یاد داشته باشیم که شکل میدان گرانشی در پیرامون یک جرم دوار ( با سرعت زاویهای زیاد ) ، یکسان و همگن توسعه نمییابد ، بلکه چیزی شبیه به تصویر زیر است .
منطقه آبی رنگ گرانش کروی ، منطقه سبز رنگ گرانش بیضوی ، منطقه زرد رنگ گرانش در روی دیسک و منطقه قرمز رنگ گرانش منفی را نشان میدهد که البته این میدان گرانش منفی تا بینهایت ادامه یافته و باعث انبساط دائمی شتابدار کیهان میشود .
با فرض اینکه یک ستاره ، دوران ( سرعت زاویهای ) ناچیزی داشته باشد ، ممکن است که سیارات در مسیرهای ( مدارهای ) مخالف یکدیگر چرخش داشته باشند ، توان چرخش ماهوارهها در جهت مخالف یکدیگر به دور سیاره زمین دلیلی بر این مدعاست و لازم نیست که تمامی این مسیرها ( مدارها ) بر روی یک صفحه ( دیسک ) باشند ، این مدارها میتوانند با هم زاویه نیز داشته باشند ، ولی در مورد کهکشانها که هسته آنها با سرعت خطی تقریبا 3/1 سرعت نور در حال دوران و چرخش است ، ممکن نیست که ستارگان در مسیرهای مخالف یکدیگر چرخش داشته باشند . برای اینکه میادین گرانشی هسته کهکشانها در این وضعیت دوران پیدا کرده و ستارگان مجبورند که فقط در یک جهت چرخش داشته باشند . این موضوع و پدیده ، دلیل قانع کنندهای برای اثبات نظریه دوران میادین گرانشی میباشد ، چرا که تمامی ستارگان مجبورند در روی دیسک چرخش داشته باشند و ممکن نیست که مدار چرخش آنها با یکدیگر زاویهای را تشکیل دهد .
نظریه فعلی در مورد ماده تاریک ابهام آور و متناقض میباشد ، نظریه فعلی میگوید که ماده تاریک هیچ برهمکنشی با نور ندارد ، یعنی ماده تاریک نه میتواند نور را منعکس کند و نه آن را جذب کند ، یعنی نسبت به نور کاملا خنثی است ، ولی با این توصیف مدعی میشود که ماده تاریک به واسطه داشتن جرم زیاد در کیهان ، میتواند نور را منحرف و خم کند و انحراف نور مشاهده شده در بعضی از مناطق کیهان را مربوط به ماده تاریک میکند و حال این سوال مطرح میشود که آیا این انحراف خود برهمکنش محسوب نمیشود ؟
در واقع یکی از فلسفههای وجودی خود ماده تاریک بر پایه برهمکنش آن با نور استوار شده است که با توصیف آن در تضاد است . طبق نظریه نسبیت ، اجرام میتوانند نور را از مسیر خود منحرف کنند و این انحراف در نهایت میتواند منجر به جذب هم شود ، همانند سیاه چالهها و اصولا عبارات جذب و انحراف یک مفهوم را میرسانند ، یعنی برهمکنش یا تاثیرات متقابل . ما نباید این موضوع را فراموش کنیم که گرانش با امواج الکترومغناطیس برهمکنش دارد و این پدیده ثابت شده است و چون برای ماده تاریک جرم قائل شدهاند ، پس اجبارا ماده تاریک با نور برهمکنش خواهد داشت . در حقیقت عکس گرفته شده توسط تلسکوپ هابل که یک ابزار اپتیکی است بیانگر این موضوع میباشد که این ماده تاریک با نور برهمکنش دارد ، که اگر نداشت یک ابزار اپتیکی مانند تلسکوپ هابل هرگز توانایی شناسایی آن را نداشت . و اما در مورد دیدن ، میتوان برای آن دو تعریف ارایه داد 1 - رویت و مشاهده که علت آن این است که یک جسم باید یا خود مولد نور باشد و یا اینکه نور تابیده شده را منعکس کند 2- شناسایی و ردیابی به علت جذب نور ، یعنی جسم نسبت به محیط خود تاریک ، تیره و سیاهتر دیده میشود .
در نهایت عکس گرفته شده توسط تلسکوپ هابل و مفاهیم خود نظریات فعلی ، بیانگر این موضوع و واقعیت است که ماده تاریک با نور برهمکنش دارد و این برهمکنش از نوع جذبی و انحرافی است و نه از نوع انعکاسی و این موضوع هم غیر قابل انکار و رد میباشد ، از اینرو نظریه فعلی در مورد ماده تاریک ناقص ، ناکارآمد و غیر قابل اطمینان بوده و به همین دلیل مهم نظریه درست این است که چون این ماده تاریک با نور برهمکنش دارد و این برهمکنش از نوع جذبی است این ماده تاریک میتواند نور قوی را جذب کند و همواره نسبت به محیط تیرهتر دیده شود و سیاه به نظر برسد ، جنس لکههای خورشیدی از جنس ماده تاریک است ، برای اینکه فقط ماده تاریک توانایی انجام این عمل را در این برد حرارت دارد .
برهمکنش نور با ماده تاریک از نوع گرانشی است یا الکترومغناطیسی ؟
به معادلات زیر توجه نمایید :
Ep انرژی فوتون طبق معادله پلانک
h ثابت پلانک
v فرکانس طیف نور
E انرژی طبق رابطه هم ارزی جرم و انرژی نسبیت
M جرم
C سرعت نور
m جرم فوتون
P تکانه فوتون
v سرعت که سرعت خطی فوتون ( نور ) جایگزین آن میشود
W وزن فوتون در میدان گرانشی
g شتاب گرانشی
اصولا چون در فیزیک مدرن فوتون جرم و تکانه و .. دارد در میدان گرانش منحرف میشود که این موضوع بیانگر این مطلب مهم است که گرانش با امواج الکترومغناطیسی برهمکنش دارد و اصولا چنین تصور میشود که این دو تحت شرایطی میتوانند به یکدیگر تبدیل شوند و ماهیت و منشاء واحدی دارند ، که یکی از اهداف کلی نظریه وحدت نیروها رسیدن به اثبات این موضوع کلی است ، یعنی معادلاتی وجود دارد که میتواند گرانش را به موج الکترومغناطیس تبدیل کند و برعکس . این دو میدان اگر نسبت به یکدیگر برهمکنش نداشتند هرگز بر هم اثر نمیکردند .
اینکه ما در حالت کلی دو نوع برهمکنش داشته باشیم
1 - الکترومغناطیسی
2- گرانشی ،
بحثی است که بیشتر در فیزیک کلاسیک مطرح شده است . در فیزیک مدرن تعریف کلی برهمکنش ، تبادل و یا انتقال انرژی است و فیزیک مدرن در پدیده برهمکنش ، این تبادل انرژی را مد نظر گرفته و برسی و تحقیق میکند ، و اصولا توجهی به دو مبحث الکترومغناطیس و یا گرانش ندارد ، شاید نگرش روز به ماده تاریک بیشتر از دید فیزیک کلاسیک و عادتهای فکری ما باشد تا اصول فیزیک مدرن . همانطور که میدانیم انیشتین با رابطه hv=1/2m0v²+hv0 پدیده فتوالکتریک را توجیه کرد . یعنی هرقدر فرکانس نور بیشتر باشد ، فوتون میتواند انرژی جنبشی بیشتری بر الکترون منتقل کند . دقت کنید که اینجا اصلا چیزی به نام برهمکنش الکترومغناطیسی و یا گرانشی مطرح نیست ، بلکه فقط و فقط انتقال انرژی آن هم از نوع جنبشی مطرح است . حرف و کلام خیلی ساده و مختصر این است که نور با ماده تاریک برهمکنش دارد و ایندو میتوانند با هم تبادل انرژی داشته باشند و این مطلب که نور با ماده تاریک برهمکنش گرانشی دارد نه الکترومغناطیسی ، مطلبی است که در فیزیک کلاسیک مطرح میشود و اصل این موضوع مطرح شده در فیزیک مدرن نامفهوم و بی معنی است ، برای اینکه فیزیک مدرن مفاهیم فیزیک کلاسیک را دگرگون و عوض کرده است . نگرش فیزیک مدرن به پدیده فتوالکتریک یا کمپتون همانند این است که یک توپ گلف با سرعت کافی به توپ فوتبال برخورد کند و آن را به خارج زمین فوتبال پرتاب کند .
لازم به یادآوری است که چون فیزیکدانان نتوانستهاند در نهایت پی به ماهیت این ماده ببرند نام آن را ماده تاریک ( مجهول ) گذاشتهاند . در اوایل ارایه این نظریه ، فیزیکدانان بر این باور بودند که چون این ماده گرانش دارد میتواند باعث انحنای نور شود . ولی با یافتههای اخیر توسط تلسکوپ فضایی هابل به این نتیجه رسیدهاند که ماده تاریک میتواند نور را متلاطم کند ، همانند سنگی که درون استخر انداخته باشیم که این بیانگر این موضوع است که نظریات در مورد ماده تاریک در حال تحول و تغییر است و اما در مورد عکس گرفته شده :
باید چنین توضیح داد که قدرت رصد تلسکوپ هابل میلیونها برابر دید چشم انسان است و این ابزار اپتیکی میتواند کوچکترین تغییرات در نورهای انتشاری را متوجه شود و در بسیاری از موارد برای اینکه این تغییرات برای ما مشهود و مشخص باشد ، مجبوریم تغییراتی در عکسها اعمال نماییم . در این رابطه نظر کلی این است که بجای اینکه خاصیت گرانشی به ماده تاریک قائل شویم باید خاصیت جذب نور به آن بدهیم برای اینکه این گرانش در نهایت هم برای ماده تاریک و هم برای کیهان مشکل ساز خواهد بود . تلسکوپ فضایی هابل یک ابزار اپتیکی است که توانسته است ماده تاریک را در ناحیهای از کیهان ردیابی و شناسایی کند که این موضوع دال بر این واقعیت است که این ماده تاریک با نور برهمکنش دارد که اگر نداشت ، تلسکوپ هابل هرگز نمیتوانست آن را شناسایی کند . عکس ارایه شده توسط تلسکوپ هابل بیانگر جذب نور توسط ماده تاریک است نه انحنای نور توسط ماده تاریک ، که اگر ماده تاریک با آن چگالی کم میتوانست این انحنا را در نور ایجاد کند ، به آن حالت رقیق در فضا شناور نمیماند ، بلکه همانند نوترونها همدیگر را بشدت میربودند و تشکیل یک فوق سیاه چاله را میدادند که تا به امروز چنین چیزی شناخته نشده است .
طبق تعاریف فعلی هر دو گزینه اصلی ماده تاریک یعنی نوترینوها ( neutrino ) و ویمپها ( WIMPs ) دارای سرعتهای بسیار زیادی هستند !
در مورد عکس ارایه شده توسط تلسکوپ هابل در مورد ماده تاریک چنین توضیح داده شده است که " دانشمندان با استفاده از تلسکوپ فضایی هابل ثابت کردهاند که این حلقه مدتها پیش و بعد از اینکه یک تصادف شدید غول آسا و عظیم مابین دو مجموعه کهکشانی رخ داد ، شکل گرفته است "
ولی این دو خوشه کهکشانی در تصویر فوق رویت نمیشوند ، برای اینکه مجموعه کهکشانها مدتها پیش از یکدیگر گذر کردهاند ، ولی ماده تاریک باقی مانده است که این موضوع بیانگر این واقعیت است که سرعت حرکت ماده تاریک در این عکس بسیار کمتر از مجموعه کهکشانها و صد البته سحابیها میباشد . پس اگر ماده تاریک گرانش داشت ، تجمع و تراکم آن تا این مدت حتمی بود ، حتی خیلی سریع تر از تشکیل ستارگان و ...... و این عکس ثابت میکند که ماده تاریک تقریبا ساکن است و اصولا اگر قرار بود ماده تاریک با سرعتی نزدیک به سرعت نور حرکت کند مسئله انحنای نور توسط آن منتفی میشد .
یکی از دلایل تشکیل لکههای خورشیدی اینطور توجیه میشود که سرعت چرخش خورشید به دور محورش ، در همه نقاطش یکسان نیست که باعث پیچش خطوط میدان مغناطیسی به هم میشود و الا آخر .... !
اینک این سوال مطرح میشود که اگر یکی از دلایل تشکیل لکههای خورشیدی این موضوع باشد ، ما همیشه و همواره باید شاهد وجود لکههای خورشیدی باشیم . ولی این طوری نیست ، برای اینکه پدیدار شدن این لکهها به صورت دورهای ( 10 الی 11 ) ساله است . به گفته نیوتن هر عملی عکسالعملی دارد ، ما همانطور که میتوانیم ادعا کنیم که میدانهای مغناطیسی باعث پدیدار شدن لکهها میشود ، میتوانیم بگوییم که پدیدار شدن لکهها باعث تشدید میدانها و طوفانهای مغناطیسی در خورشید میشود . میتوان تصور کرد که فعالیت هستهای طبیعی خورشید همان چرخه کربن است ولی به دلایلی و به صورت دورهای در کنار چرخه کربن ، واکنش ادغام نوترونها یا ذرات دیگر و تولید ماده تاریک در خورشید روی میدهد که تجمع این ماده در سطح خورشید شناسایی ، و همراه با تشدید و آشکار شدن طوفانهای مغناطیسی خورشیدی است .
سخنان گوهربار از دوست و عضوی در تالار هوپا :
به نظر من چون دانشمندا کم آوردن گفتن آقا خب این ماده ی تاریک ! چون واقعا جوابی نداشتن ! درست مثل نظریه ی اتر ! البته این نظر منه !!!!
در ادامه ..............
دوست گرامی :
به نظر من ، نظر شما کاملا درسته ، برای اینکه به نظر من آنها با یک محاسبه نادرست به یک جواب و توجیه نادرست رسیدهاند . جالب اینجاست که طبق محاسبات قبلی ? این اتر که شما گفتید میبایست سختتر از شیشه و فولاد باشد تا بتواند نور را به این سرعت منتقل کند ? که حکایت این ماده تاریک هم به قول شما همان حکایت اتر است . // محمدرضا طباطبایی
خبر علمی :
جهان امروزی " زاییده یک جهان قبلی است "
سارا کروداس
ممکن است جهانی از "ماده تاریک" به موازات جهان ما وجود داشته باشد .
تیم مشترکی از دانشمندان آمریکایی و بریتانیایی نظریه تازهای را در مورد تکامل کیهان پیشنهاد کرده است .
این نظریه می گوید که گیتی احتمالا چرخهای را طی می کند که "انفجارهای بزرگ" (Big Bangs) تنها بخشی از آن است و همچنین شامل "ریزش های بزرگ" (Big Crunches) نیز می شود .
این نظریه نگاه متعارف از کائنات را، که قدمت آن براساس مشاهدات 12 تا 14 میلیارد سال رقم زده می شود ، به چالش می گیرد .
ایده تازه که در نشریه "ساینس" بازتاب یافته است ممکن است توضیح دهد چرا انبساط جهان در حال شتاب گرفتن است .
پروفسور پل استاینهارت از دانشگاه پرینستون در نیوجرسی که از آفرینندگان این نظریه است گفت: " در حال حاضر نگاه متعارف به جهان این است که تمام فضا - زمان ، ماده و انرژی در یک نقطه واحد شروع شد و سپس منبسط و سرد شد که جهان امروزی را پدید آورد ."
"با این حال، نظریه تازه حاکی است که یک چرخه پیوسته از جهانها وجود دارد، که هر دام تکرار دیگری است اما نه دقیقا همانند جهان قبلی."
او می گوید می توان به هر جهانی به عنوان فرزند جهان قبلی نگاه کرد .
ثابت کیهانی
ایده تازه بر مطالعات قبلی همین گروه از محققان بنا شده است و مدل کنونی را زیر سوال می برد .
در دهه 1920، زمانی که اینشتین در حال توسعه نظریه نسبیت عام بود ، یک ثابت کیهانی را معرفی کرد تا بتواند ایده خود از جهان ایستا را توضیح دهد .
اینشتین ثابت کیهانی را بزرگترین اشتباه کاری خود خواند
معادلات اینشتین پیش بینی می کرد که جهان زیر فشار جاذبه خود متلاشی شود، درحالی که مشاهدات و رصدها به روشنی نشان داد جهان در حال انقباض نیست .
ثابت کیهانی اینشتین نمایانگر فشار یا نیرویی ذاتی مرتبط با فضای آزاد بود، که در مقابل انقباض ناشی از نیروی جاذبه مقاومت می کند .
این مفهوم پس از آنکه رصدها نشان داد جهان در حال انبساط است کنار گذاشته شد و باعث شد اینشتین ثابت کیهانی را " بزرگترین اشتباه زندگی حرفهای " خود توصیف کند .
در سال 1998، صورت تازهای از ثابت کیهانی سر بر آورد و آن زمانی بود که معلوم شد انبساط جهان عملا در حال شتاب گرفتن است .
سوال های بی پاسخ
هرچند معرفی مجدد این ثابت راه تطبیق محاسبات با تئوری را گشود ، اما همچنین سوالهایی را پدید آورد دایر بر اینکه چیزی در فیزیک هست که "گم شده" است .
پروفسور نیل توروک، از دانشگاه کمبریج به سایت خبری بی بی سی گفت : "زمانی که قدر این ثابت کیهانی محاسبه شد ، معلوم شد خیلی کوچکتر از حد انتظار است."
"اینکه چرا این ثابت این قدر کوچک است به یکی از بزرگترین سوالات فیزیک بدل شده است ."
"در حال حاضر، تنها توضیحی که برای آن وجود دارد این است که شاید جهان اینگونه کار می کند ."
این نظریه بسیاری از پرسشها را بی پاسخ می گذارد اما اکنون پروفسور استاینهارت و توروک نظریه تازهای را برای توضیح علت کوچک بودن ثابت کیهانی پیشنهاد کردهاند .
آنها می گویند که زمان عملا پیش از انفجار بزرگ شروع شد ، یعنی قبل از آن جهان دیگری وجود داشته است .
این همچنین بدان معنی است که جهان کنونی بسیار کهن تر از حد پذیرفته شده فعلی است .
پروفسور توروک توضیح داد: " در حال حاضر ممکن است یک جهان دیگر از جنس "ماده تاریک" همزمان با جهان ما وجود داشته باشد که ما هرگز نمی توانیم با آن تماس برقرار کنیم ."
او می افزاید : " این دو جهان در نهایت بر اثر فشار نیروی جاذبه به سوی هم کشیده می شوند و با هم تصادف می کنند. این بدان معنی است که اموری که الان اتفاق می افتد به خلق جهانی دیگر در آینده کمک خواهد کرد. "
منبع : سایت بی بی سی
http://www.bbc.co.uk/persian/science/st ... eory.shtml
لازم به توضیح نیست که منشاء و انگیزه ارایه این نظریه ، برداشت متداول از وجود ماده تاریک و داشتن خواص گرانشی برای آن است و چون ما میدانیم که اعمال و در نظر گرفتن مقدار بسیار زیادی از ماده تاریک برای کیهان بی مورد است ، پس اینچنین نظریهای هم درست نخواهد بود . و نکته بسیار مهم در این نظریه این است که مفهوم آن به نقطه ضعف بزرگ در مورد تئوری ماده تاریک اشاره دارد و آن اینکه اگر ماده تاریک خواص گرانشی داشته باشد در نهایت مجبور است تحت نیروی گرانشی با ماده باریونی ( ستارگان و ... ) ادغام و تصادم داشته باشد که در نهایت منجر به انهدام کیهان خواهد شد ، که این اتفاق نیز میبایست مدتها پیش روی میداده است که روی نداده و در آینده هم روی نخواهد داد ، برای اینکه ماده تاریکی با این خواص گرانشی وجود خارجی ندارد و صرفا وجود آن از خطا در محاسبات گرانشی ناشی میشود و صد البته دانش اندک از ماهیت و خواص متغییر گرانش .
گردباد کاترینا
به عکس فوق دقت کنید که موجودی خیلی شبیه به یک کهکشان است و مرکز آن خالی خالی است . کیهان شناسان با توجه به قوانین گرانشی شناخته شده فعلی چنین حدس میزنند که در مرکز کهکشانها میبایست جرم بسیار زیادی وجود داشته باشد تا کهکشان به تعادل برسد و آن را منسوب به سیاهچالههای ابر جرم میکنند که فعلا رویت یا شناسایی نشدهاند ، چون مرکز کهکشانها به علت وجود تودههای گازی متراکم ، گرد و غبار زیاد و حتی تراکم ستارگان قابل رویت نیست . در واقع میتوان پیش بینی کرد که قوانین ما در مورد گرانش ناقص است و همانطور که لحاظ جرم بیش تر از جرم رویت شده برای کیهان بیمورد است ، بلکه لحاظ کردن هسته سنگین برای کهکشانها نیز بیمورد خواهد بود . ولی آنچه که مسلم است اینکه سرعت خطی اجرام در نزدیک مرکز کهکشانها به یک سوم سرعت نور میرسد که این پدیده باعث دوران و حتی وارونگی میادین گرانشی شده و میتواند مکانیک چرخشی کهکشانها حتی سرعت فرار آنها را بدون نیاز به لحاظ ماده تاریک و هسته سنگین توجیه کند . سیاه چاله ها و اجرام نوترونی وجود دارند ولی سیاه چاله های ابر جرم که آنها را در مرکز کهکشانها تصور میکنند و آنهم صرفا برای توجیه مکانیک چرخشی آنها با قانون گرانش نیوتنی طبق دانستههای روز ، وجود خارجی ندارند و صرفا تصور هستند . در واقع ما نمیتوانیم نگرش کلی و ابتدایی خود در منظومه شمسی ( خورشید با جرم بیشتر از 98 % منظومه ) را به کهکشان منتقل کنیم و ادعا کنیم سیاه چاله هایی با جرم میلیونها و یا میلیاردها برابر خورشید در مرکز کهکشانها وجود دارند .
چرخش به دور مرکز جرم مشترک و نه به دور مرکز جاذبه :
همانطور که میدانیم مدار چرخش اقمار و سیارات نسبت به وزن و فاصله آنها از دایره به بیضی تغییر شکل پیدا میکند . یعنی به طور مثال زمین به دور مرکز خورشید نمی چرخد بلکه به دور مرکز جرم مشترک ( جرم زمین و خورشید ) می چرخد که مکان آن نیز متغیر است ولی ستارگان دوتایی رویت شده اند که روی مدار دایره ای در حال چرخش و تعقیب همدیگر هستند . در واقع آنها تحت تاثیر جرم مشترک یکدیگر و در حال چرخش به دور مکان ثابت آن هستند . در مورد کهکشانها نیز این موضوع به گونه ای صادق است ، یعنی تمامی ستارگان به دور مکانی به نام مرکز ( هسته کهکشان ) می چرخند که جرم مشترک تمامی آنها در آن واقع و یا متمرکز شده است بدون اینکه جرم و ماده ای فوق العاده ثقیل در آنجا حضور داشته باشد .
موضوع مطلب :